محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

خاطرات مامانی

کاش خودت بودی نظر می دادی !

سلام عزیزم وای وای مادر به خاطر حساسیتی که داشتم دیشب قرص ضد حساسیت خوردم نمی دونی  مامانی  تا صبح بی هوش  بودم بعدش  هم تو ماشین تا محل کارم چرت می زدم آخه قرص از  عوارضش خواب آلودگی بود به زور چشمامو باز نگه می داشتم  منم پاس ساعتی گرفتم و با خاله جون  مشاورت با هم اومدیم خونه تو راه تا زمانی که  خاله جون بود خوب بود با هم حرف می زدیم خاله جون که پیاده شد باز خواب اومد سراغم خلاصه رسیدم خونه تا عصر چرت می زدم بابایی هم زنگ می زد هماهنگ کنه با هم بریم بیرون آخه من و بابایی بالاخره تصمیم گرفتیم خریدمون رو از همین جا انجام بدیم  و قرار گذاشته بودیم امروز عصر بریم چند جا...
27 مرداد 1390

کلاس های شبانه نی نی گولو

سلام گلم این روزا جوجه پرطلایی مامان کلاس کاراته و شنا میره مثل اینکه   کلاس هاش شبانه هست آخه خواب واسه مامانی نگذاشته قند عسل  تو  قول دادی به مامانی کلاس های شبانه رو لغو کنی و روزا بری کلاس آخه شب وقت لالا و استراحته  مامانی هم   نیاز به استراحت داره و روزا بایدانرژی داشته باشه بره سر کار و کارهای خونه رو انجام بده وای   وای من میام باهات حرف بزنم بابایی زودی لالا می کنه مثل حالا آخه طفلی خیلی خسته می شه دوستت داریم عزیزم   ...
25 مرداد 1390

برنامه ریزی برای گل پسل

سلام  نانازی امروزم مثل روزای دیگه گذشت بازم مثل روزای قبل خسته اومدم خونه یه کمی کارامو انجام دادم و الان هم نشستم برای گلم می نویسم بابایی محل کارش هست و نزدیک افطار میاد خونه تا اون موقع من تنهام البته تو پیشم هستی نانازی نمی دونم برای افطار چی درست کنم از بابایی هم می پرسم هیچی نمیگه می گه هر چی دوست داری چه کار سختی شاید مامان چیزی دوست نداشته باشه اینجوری که نمیشه ! از دیروز برنامه ریزی برای خرید گل پسل قند عسل رو شروع کردم فعلا فقط در مرحله فکر و برنامه ریزی هست آخه کوچولوی من خونمون کوچیکه و اگه بخواهیم برات وسیله بگیریم مشکل جا داریم امسال می خواستیم خونه رو عوض کنیم اما به دلیل حضور تو کوچولوی ناز  واینک...
24 مرداد 1390

از کجا شروع کنم؟

سلام  نانازم خوفی الان چند روزی فهمیدم پسل قند عسلی مامانی  هنوز برات هیچ کاری نکرده کلی برنامه ریزی کرده بودم که اگه دخمل باشی چیکار کنم اگه پسل باشی چیکار کنم اما حالا که پسلی نمی دونم چیکار کنم آخه مامانی الان فقط و فقط به فکر انتقالیشه که جور بشه چون اگه نشه مجبوره نانازشو بعد از اینکه دنیا اومد خیلی تنها بزاره  نمی دونم از کجا شروع کنم  مامانی وقتی از سر کار بر می گرده خونه خیلی خسته می شه اونقدر که حال انجام هیچ کاری رو نداره مامان بدی شدم دیگه از این حرفا به پسل گلم نمی زنم  از امروز می شینم برنامه ریزی می کنم که از کجا شروع کنم البته مامان جون یه تحرکاتی رو شروع کرده  خوش به حالت کوچ...
23 مرداد 1390

محمد پارسا

سلام عزیزم امروز اومدم برات  در مورد معنی اسمت بنویسم  راستش رو بخوای من اسم محمد رو خیلی دوست دارم به همین جهت من و بابا امین  تصمیم گرفتیم اول اسمت رو محمد بزاریم  نانازم با اول اسم بابایی یکی شد   محمد: (عربي) 1- ستوده، بسيار تحسين شده؛ 2- آن‌كه خصال پسنديده‌اش بسيار است؛ 3- (اَعلام) 1) حضرت محمّد (=حضرت رسول): [571 میلادی- 11 هجری] پیامبر اسلام(ص).   پارسا :   1- آن كه از ارتكاب گناه و خطا پرهيز كند، پرهيزگار، زاهد، متقي، ديندار، متدين، مقدس؛ 2- عارف، دانشمند.   محمد پارسا : (عربی ـ فارسی) از نام‌هاي مركب، ا محمّد و پارسا   ...
21 مرداد 1390

جنسیت نی نی گولو

سلام عزیزم امروز بالاخره من و بابایی رفتیم سونوگرافی بعد از کلی معطلی وقتی خبر سلامتی و رشد طبیعی تو رو شنیدیم خیلی خوشحال شدیم آقای دکتر هم جنسیت شما رو با قاطعیت پسر اعلام کرد . پسل پسل قند عسل  بالاخره مشخص شد نی نی گولوی مامان پسل هست البته من هنوز اطمینان ندارم اما امیدوارم درست باشه چون مامانی می خواد کلی واسه پسل گلش برنامه ریزی کنه  بابایی هم کلی برنامه برای پسل گلش داره هر چند برای مامانی وبابایی فرق نمی کنه دخمل یا پسل اما چون می خواهیم برنامه ریزی کنیم  برامون مهمه وای عزیزم خاله جونا و دایی جونا کلی خوشحال شدن مثل اینکه تازه باورشون شده تو وجود داری امشب هم مامان جون مهمون داشت برای افطار و...
20 مرداد 1390

مرخصی مامانی

  سلام عزیزم مامانی فردا و پس فردا مرخصی  گرفته تا بمونه خونه و استراحت بکنه آخه چند روزی می شه کمردرد  داره وصبح که می خواد بره سر کار حالش اصلا خوب نیست امروز مامان جون زنگ زد و ما رو افطار دعوت  کرد البته من و تو اگه خونه باشیم  دایما در حال افطاریم  منم قبول کردم و  من و تو بابایی با هم رفتیم  اونجامامان جون مهمون داشت خاله جونی با فرشید جون و فرزاد جون و نسرین جون هم بودن وای  عزیزم از حالاکلی خاله و دایی و عمو داری خوش به حالت بهت حسودیم شد نانازم. بعد از افطار  هم  زودی اومدیم خونه آخه با این کمردردم نمی تونم زیاد بشینم و حتما باید دراز بکشم اونجا هم که بودیم  ...
18 مرداد 1390

توصیه هایی در خصوص شکایات شایع دوران بارداری

قسمت آخر : افزایش بزاق دهان یا پتیالیسم (ptyalism ): پتیالیزم عبارت است از ترشح بیش از حد بزاق در طی بارداری که ممکن است ناشی از تحریک غدد بزاقی به علت مصرف مواد غذایی نشاسته ای مثل نان ,برنج,سیب زمینی ,نشاسته و . . . باشد این حالت گذرا می باشد و نیاز به درمان خاصی ندارد . برگرفته از کتاب راهنمای  کشوری تغذیه بارداری و شیردهی   ...
17 مرداد 1390

توصیه هایی در خصوص شکایات شایع دوران بارداری

  قسمت پنجم: یبوست (constipation): در دوران بارداری به علت تاثیر هورمونها حرکات طبیعی روده ها کاهش یافته و یبوست  ایجاد می شود برای کمک به تنظیم حرکت روده ها توصیه کنید : 1-در طول روز به مقدار زیاد مایعاتی همچون آب ,آب میوه و سوپ مصرف کنند . 2-در برنامه غذایی روزانه حتماسالاد وسبزی گنجانده شود. 3-غذاهای پرفیبر مانند حبوبات و غلات به همراه مایعات فراوان و سبزی های خام و  پخته ,میوه های تازه و سالاد مصرف کنند. 4- از نان های سبوس دار مانند سنگک و نان جو استفاده کنند. 5-روزانه آلوی تازه ,برگه و یا آب آلو میل کنند. 6-در وعده صبحانه نان و عسل میل کنند. 7-همراه سالاد از روغن زیتون یا س...
16 مرداد 1390

بابایی خسته نباشی

سلام مامانی  امروز من و تو و بابایی با هم رفتیم پیش خانم دکتر تا وضعیت سلامتی ات رو بسنجیم بابایی برای اولین بار صدای قلبت رو شنید و از این بابت خیلی خوشحال شد.  آخه بابایی هنوز باورش نمی شه تو داری میای پیشمون, اما کم کم داره باورش می شه  بعد از اون یه کمی پیاده روی و خرید  کردیم وای وای توی پارک یه نمایشگاه کتاب تقریبا دایمی هست که من هر وقت از اونجا رد می شم حتما باید یه سری بهش بزنم بابایی هم اینو خوب می دونه هر وقت بخواد خوشحالم بکنه منو اونجا می بره. نانازی از وقتی که فهمیدم تو داری میای پیشمون خرید های منم تغییر کرده و فقط می رم سراغ کتاب کودکان امروز هم برات7 جلد کتاب خریدم تا وقتی او...
15 مرداد 1390